سریال رهایم کن قسمت هجدهم دانلود کاملا رایگان
دانلود رایگان قسمت 18 سریال رهایم کن
ژانر: درام , عاشقانه
کارگردان: شهرام شاه حسینی
بازیگران: محسن تنابنده، هوتن شکیبا، هدی زین العابدین، مهدی حسینی نیا، بابک کریمی، مونا احمدی، مائده طهماسبی، شهرام قائدی، رابعه مدنی، آزاده صمدی، حسن معجونی، یوسف تیموری، سام نوری و محمدصادق میرمحمدی
سریال رهایم کن سریالی عاشقانه، درام، خانوادگی و اجتماعی به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیهکنندگی مجید مولایی در شبکه نمایش خانگی محصول سال 1401 است؛ فیلمنامه سریال رهایم کن را نیز سینا شفیعی و سجاد ابوالحسنی به سرپرستی مجید مولایی به نگارش درآوردهاند؛ یکی از نکات مثبت در مجموعه رهایم کن، دیالوگ نویسی خلاقانهای است که تقریبا هر صحنه و گفتوگوی رد و بدل شده میان کاراکترها را به مجموعهای کنایی و شنیدنی از کلماتی بدل میکند که علاوه بر ارائه اطلاعات لازم به تماشاگر، سویهای شخصیت پردازانه هم برای کاراکترها پیدا کرده و در مواقعی کارکردی چند گانه در اثر پیدا میکنند؛ این موضوع از جذابترین نکاتی است که به یاد هر سینهفیل یا علاقمند سینما میماند؛ اشاره زیرکانه بهرام (با بازی تحسین برانگیز مهدی حسینینیا) به تنورِگرم آشپزخانه و ارجاع آن به خاطرات کودکیاش که یادآور روزهای سخت کار کردن او در کوره آجرپزی و دستهای تاول زدهاش که رویاهای بچگی او را با جمله: «سخته شب سرت روی آجر باشه و به خونه فکر کنی» به مخاطب منتقل میکند، در کنار نمایش تلاشهای امروز او برای رسیدن به رویاهایش، چنین صحنه و دیالوگی را به مجموعهای در خور اعتنا از شخصیتپردازی یکی از کاراکترهای محوری اثر تبدیل میکند؛ شاید اگر به دیگر شخصیتهای مهم و کلیدی داستان همچون هاتف (با بازی هوتن شکیبا) و نایب خان (با بازی بابک کریمی) در فیلمنامه بیشتر پرداخته میشد با اثر به شدت تاثیرگذارتری روبرو بودیم که میتوانست پیچشهای داستانی و تعلیقهای درگیرکنندهتری را برای تماشاگر به همراه داشته باشد؛ اشارههای مبهم و گذرای نویسندگان فیلمنامه به ماجرای یونس و فعالیتهای سیاسی او، در کنار بلاتکلیفی کاراکتر هاتف که نه دغدغه رفتن او به خارج از کشور مشخص است، نه دلیل جدایی او از خانوادهاش و نه رفتار و واکنشهای درونی او برای تماشاگر واضح و مشخص میشود؛ برای او که ترسهایش بر همه زندگیاش سایه انداخته و با دریافت یک خبر به اتاقک داخل معدن پناه میبرد، به ناگهان و بدون هیچ واهمهای به شهر بازگشته و به همراه مارال در گوشه گوشه آن پرسه میزند! بگذریم از اینکه احساس شکل گرفته در درون هاتف که به هدیه دادن گردنبند باارزش مادریاش منجر میشود هم در سطح و اندازه اثری چون رهایم کن ترسیم و طراحی نشده است اما با همه اینها آخرین ساخته شهرام شاهحسینی، با روایت موازی چند داستان جذاب که عشق، قتل و سیاست را در بستر روابط اجتماعی بهم پیوند میزند.
خلاصه داستان: «هاتف» و «حاتم» دو برادر از یک خانواده سرشناس ساکن سیاهرود هستند. حاتم پسر ارشد خانواده دلداده پرستار بچهاش، «مارال» است. در حالی که هنوز ابهامات زیادی در رابطه با سرنوشت زن سابقش در میان اهالی سیاهرود وجود دارد. مارال میفهمد جان برادرش در خطر است. حاتم در پی کمک به مارال و پیگیری ماجرا متوجه میشود داستان برادر او به برادر کوچک خودش هاتف که چند سالی است به تهران مهاجرت کرده، گره خورده است. با بازگشت هاتف به سیاهرود، دو برادر درگیر موقعیت پیچیده عاشقانهای میشوند كه خروج از آن ممكن است آنها را تا مرزهای غریبی از عشق و نفرت بكشاند …..
بازدیدکنندگان داخل ایران برای دانلود فیلترشکن خود را روشن کنید